در شماره 120 گلستان قرآن، فصل اول کتاب عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نوشته شادی نفیسی به صورت تلخیص تقدیم خوانندگان گرامی شد. در این شماره برآنیم خلاصه فصل دوم این اثر وزین را تقدیم خوانندگان نماییم. فصل مورد بحث با مقدمهای درباره اهداف این فصل آغاز میشود و آنگاه به تفاسیر موردنظر میپردازد و در ادامه، آرای مفسران موردنظر در ارتباط با تفسیر آیاتی که دربرگیرنده پدیدههای طبیعی و نیز امور غیبیاند طرح و شرح میگردد.
ارتباط علم و دین از مهمترین موضوعاتی است که از آغاز مواجهه جهان اسلام با علم و تمدن مغربزمین، ذهن اندیشمندان مسلمان را به خود مشغول کرده است. پیش از این در جهان غرب، متکلمان مسیحی به این موضوع دامن زده بودند و به تناسب موارد، راهحلهایی را نیز ارائه کرده و احیاناً به طرفداری از یکی از آن دو یعنی علم یا دین، راه خود را انتخاب کرده بودند. حال با توجه به این موضوع، میخواهیم ببینیم که مسلمانان - مشخصاً مفسران - مورد نظر ما در جهان اسلام چگونه به حل این تعارض بین معرفت علمی و دینی پرداختهاند.
در سراسر این فصل، افزون بر آنکه شیوه1 تفسیری مفسران را بررسی کردیم، نظر آنان را نیز درباره روش بیان قرآن راجع به این موضوعات، هدف قرآن از پرداختن به آنها و نیز مخاطبان قرآن جویا شدیم گو اینکه مفسران بعضاً اصولی ناخودآگاه و عموماً ناگفته دارند که قرآن را مطابق آن تفسیر میکنند و به ندرت میتوان در سخن آنان مطلبی در این زمینه یافت. برای این منظور، کوشیدیم تا نشان دهیم که اولاً مفسّران تا چه حد و چگونه از علم در تفسیر قرآن بهره میبرند؛ ثانیاً چه روشی را در تفسیر پیش میگیرند، تا چه اندازه به تمثیل و مجاز میگرایند و چه میزان به حدیث استناد میکنند و ثالثاً به چه اصول و مبانیی در تفسیر معتقدند و هدف قرآن، مخاطبان آن و روش بیان قرآن را چگونه تبیین میکنند.
تفسیر المنار را که به زبان عربی نوشته شده است میتوان نخستین تفسیر دوره معاصر دانست زیرا درواقع تفسیر معاصر با تفسیر المنار آغاز میشود. این تفسیر با ارائه نگرشی نو به قرآن، فصلی تازه را در تاریخ تفسیر قرآن رقمزده و عمیقاً بر تفسیرهای پس از خود تأثیرگذار بوده است. این تأثیرگذاری را میتوان در پیدایش دیدگاههای نوین - که ارکان سبکهای جدید تفسیر را شکل دادهاند - جست.
تفسیر المنار درواقع حاصل جلسات درس تفسیر شیخ محمد عبده است که به اصرار شاگرد و مریدش، محمد
رشیدرضا تشکیل گردید. شیخ عبده در طول حیات خود با بزرگان و اندیشمندان بزرگی نظیر شیخ درویش و سیدجمالالدین اسدآبادی آشنا شد و تحتتأثیر آرا و اندیشههای آنان قرار گرفت و نهایتاً متفکری نواندیش و مصلحی خیرخواه شد. رشیدرضا نیز از طریق آشنایی با مجله عروةالوثقی بهشدت مرید سیدجمال و عبده شد. اهمیت وی در تفسیر المنار این است که گذشته از آنکه پاگرفتن جلسات تفسیر عبده به درخواست رشیدرضا بوده است تفسیر المنار حاصل یادداشتهای وی از جلسات استاد و تعلیقات او بر آنهاست گو اینکه این تفسیر برای همیشه ناتمام ماند.
تفسیر جواهر یکی دیگر از تفاسیر صاحبسبک و پیشگام در دوره معاصر و درواقع اولین تفسیر کامل در دوره معاصر و تنها تفسیر کاملی است که با نگرش علمی به قرآن تدوین شده است. این تفسیر نیز به زبان عربی میباشد که یکی دیگر از مفسّران جهان عرب به نام شیخ طنطاوی جوهری آن را نوشته است.
یکی دیگر از تفسیرهای صاحبسبک و پیشگام در دوره معاصر، تفسیر فی ظلال القرآن است که تفسیری کامل از قرآن میباشد. این تفسیر با نگاهی ادبی به قرآن و با نگرشی زندگیساز و حرکتآفرین، به دست سیدقطب به رشته تحریر درآمده و معرّف دو سبک تفسیری به شمار میآید. زندگی تفسیری سیدقطب را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد. مرحله اول را باید در دوران روزنامهنگاری و نمایشنامهنویسی نگارنده بعد از اخذ لیسانس ادبیات دانست. مرحله دوم در واقع با نوشتن کتاب العدالةالاجتماعیة شروع میشود و مرحله سوم، ایام اسارت اوست. در این مرحله، وی قرآن را در مقام یک ادیب و یک متفکر نگاه نمیکند - اگرچه این همه هست - بلکه بیشتر بهعنوان یک مبارز به قرآن نگاه میکند و آن را کتابی حرکتآفرین میداند. این تحول، سید را بر آن داشت تا بقیه قرآن را بر این مبنا تفسیر کند و از طرف دیگر، در تفسیرهای قبلیاش تجدیدنظر نماید2.
تاکنون به سه تفسیر صاحبسبک و پیشگام در تفسیر معاصر اشاره کردیم. این سه تفسیر همگی در جهان عرب و توسط اندیشمندان عرب تهیه و تدوین شدهاند، اما در میان تفسیرهای معاصر، تفسیرهای صاحبسبک و پیشگام که در جهان غیرعرب نوشته شدهاند نیز وجود دارند گو اینکه اغلب به زبان عربی نوشته شدهاند. المیزان فی تفسیرالقرآن معروف به تفسیرالمیزان به قلم علامه طباطبایی از جمله آنهاست که در ایران نوشته شده است. درواقع این تفسیر، مهمترین تفسیر شیعی در دوره معاصر است که تسلط موءلف آن بر قرآن، فقه، اصول، فلسفه و حدیث، آن را از تفسیرهای دیگر ممتاز ساخته است و در به کار بستن شیوه تفسیر قرآن به قرآن موثر بوده است.
علامه طباطبایی تحصیلات خود را در ایران و عراق گذراند و در طول تحصیل تحتتأثیر افکار و اندیشههای آیتالله نایینی، سیدابوالقاسم خوانساری و حاجمیرزاعلی قاضی قرار میگرفت. همچنین در طول حیات او افراد بسیاری از جمله استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری، شهید آیتالله بهشتی، شهید آیتالله مفتح و آیتالله جوادی آملی تحتتأثیر آرا و اندیشههای وی قرار گرفتهاند.
آخرین تفسیر موردنظر ما در این تحقیق، تفسیر نمونه است که به دلیل سلامت نثر، سادگی بیان و روزآمدبودن محتوا و نیز توجه به مسایل عینی و گرههای مطرح ذهنی نسل جوان، مورد توجه عموم قرار گرفته است. این تفسیر به همت تنی چند از قرآنشناسان ایران نوشته شده و با نگارش این تفسیر در واقع برای نخستینبار، کار گروهی در نوشتن تفسیر صورت گرفته است.
تفسیر نمونه در برههای از تاریخ معاصر پا به عرصه وجود گذاشت که از یکسو توانمندیهای اسلام را در پاسخگویی به نیازها و ضرورتهای زمان بنمایاند و از سوی دیگر، تفسیری درست و مبتنی بر اصول را ارائه دهد.
از آنجا که فصل دوم کتاب ما حول محور چند موضوع مهم در تفسیر و مشخصاً در پنج تفسیر موردنظر، دور میزند لذا در اینجا به آن موضوعها میپردازیم. این موضوعها عبارتاند از: عقل، علم، آیاتی از قرآن که در آن از طبیعت و علوم سخن گفته شده است، ملائکه، جن، شیطان، معجزات پیامبران، امدادهای غیبی و عذابهای الهی. در این فصل، با انتخاب این موضوعها کوشیدهایم تا نشان دهیم از یکسو، علم بهعنوان مهمترین دستاورد عقل بشری تا چه حد در تفسیر قرآن نقش دارد و از سوی دیگر به جایگاه والای اصول و مبانی عقلی در تفسیر واقف شویم تا با شناخت آن بتوانیم برخوردی روشمند با قرآن را در پیش بگیریم به این امید که به درک بهتر آن نایل آییم.
تفسیر آیات دربرگیرنده پدیدههای طبیعی در بیان مفسران المنار، الجواهر، فیظلالالقرآن، المیزان و نمونه
از نظر آنان قرآن در آیات متعددی مخاطبان خود را به تعقّل و تدبّر دعوت میکند و فهم بسیاری از آیاتش را نیز به اهل تفکّر منحصر مینماید. همچنین به عقیده آنان عقل و دستاورد آن یعنی علم از جایگاه والایی برخوردار است و درواقع به یافتههای آن مستقل از وحی ارج مینهند. البته آنان به صحّت و مسلمبودن آن دسته از مطالب علمی که به کمک آن به تبیین آیهها پرداختهاند، اعتقاد داشته و آنها را برای تفسیر وحی، صلاحیتدار تلقی کردهاند؛ اما اینکه آیا نظر آنان درباره مطالب علمی، صائب بوده یا اصلاً از صلاحیت قضاوت در این مقام برخوردار بودهاند یا خیر، مطلب دیگری است که از بحث ما خارج است. در مواردی هم که آیههای قرآن به وسیله علم قابل توضیح نیست، نمیکوشند تا با تکلف، آن را با علم تطبیق دهند و یا علم را تخطئه یا تأویل کنند. مثلاً قرآن از آسمانهای هفتگانه سخن گفته است. مفسران المنار در تفسیر اینگونه آیهها درباره مصداق این آسمانها سکوت میکنند و بر متکلمان متقدم نیز ایراد میگیرند که چرا با تکلف کوشیدهاند تا بین مسئله آسمانهای هفتگانه و هیئت قدیم مطابقت ایجاد کنند. بهنظر میرسد که در چنین مواردی آنچه برای مفسران المنار مهم است، تطبیق آیهها با علم نیست، بلکه صرفاً اثبات متناقضنبودن آنها و در واقع ردّ شبهههای کسانی است که به فلسفه و علوم طبیعی سرگرماند.
مفسّران المنار در تفسیر داستان حضرت آدم نیز از طرح نظریههای علمی به شدت پرهیز میکنند. خصوصیت دیگر در روش تفسیری آنان پرهیز از اطاله کلام در مباحث متفرقه تفسیر است. آنان هدف قرآن را هدایت میدانند و معتقدند که تفسیر قرآن باید بهگونهای باشد که بتواند این منظور را محقّق سازد. لذا به درازا کشیدن سخن را در هریک از مطالبی که قرآن بر آن مشتمل است و از جمله در مباحث علمی، دورشدن تفسیر از هدف اصلی آن میدانند. آنان با توجه به هدف قرآن، روی مخاطب قرآن انگشت گذاشته و میگویند مخاطب قرآن تمام مردماند نه صرفاً موءمنان؛ بههمین دلیل، قرآن دارای روش خاصی در بیان است که خاص مردم عرب یا غیر آن نیست.
طنطاوی معتقد است که قرآن با عنایت به علوم طبیعی در بیش از 750 آیه به صراحت از آن سخن گفته
و مسلمانان را به اندیشیدن درباره طبیعت و فراگیری علوم آن تشویق فرموده و بلکه به آموختن آن امر کرده است. به عقیده او مسلمانان باید به تحصیل همه علوم بپردازند به این اعتبار که دینشان آنها را به این کار فرمان داده است. وی تفسیرش را برای برپاداشتن واجب کفایی - که مسلمانان در عمل به علمآموزی کوتاهی کردهاند - معرفی میکند و میپرسد که آیا علمای اصول، اجماع نکردهاند که اگر واجبات کفایی ترک شوند همه مسلمانان گناهکارند؟ همچنین او در تفسیر آیههایی که به طبیعت و پدیدههای آن اشاره دارند، اهتمام زیادی به ارائه شگفتیهای طبیعت و دانستنیهای علمی دارد و در این راه حتی از کشیدن جدول و نمایش عکس نیز دریغ نمیورزد. همین امر، تفسیر جواهر را از سایر تفاسیر متمایز میسازد. نزد طنطاوی، قول به مخالفت علم و دین درواقع برخاسته از نادانی است.
سیدقطب علیرغم احترام و اعتباری که برای عقل قایل است، بر محدودیتهای آن تأکید بسیار دارد. از اینرو در جایجای تفسیرش کوشیده است تا ناتوانیها و محدودیتهای عقل را بنمایاند. درواقع تأکید زیاد او بر ناتوانیهای عقل، همانقدر بازتاب افراط اندیشمندان معاصرش در اعتقاد به میداندادن عقل است که تأکید المنار بر بزرگکردن عقل، انعکاس افراط صاحبنظران عصر او در خوارشمردن عقل و حاکمکردن تقلید و خرافهپرستی است. با توجه به چنین نگاهی که سیدقطب به عقل دارد، ارزش و اعتبار علم را در عرصه تفسیر قابلاعتماد نمیداند. بههمین دلیل، وی در تفسیر آیات علمی قرآن گاه به اختصار از کنار آنها میگذرد. نزد او قرآن راه زندگی است که عقل باید در هر زمان و مکان در محدوده آن عمل کند.
علامه طباطبایی برای عقل، جایگاه رفیعی قایل است اما نمیتوان بهخوبی دریافت که عقل را تا چه حد در درک حقایق وحی معتبر میداند. وی برخلاف برخی از مفسّران مستقلاً و به تفصیل از اعتبار عقل در درک وحی سخن نگفته است. معالوصف میتوان دریافت که او تفکر منطقی را در تفسیر قرآن معتبر میشمارد و مهمتر از این، آنکه خطاپذیری آن را انکار نمیکند. وی با توجه به نگاهی که به عقل دارد، علم و یافتههای علمی را معتبر میداند و در نهایت معتقد است که قرآن با علم ناسازگار نیست.
مفسّران تفسیر نمونه برای عقل جایگاه والایی قایلاند و راجع به نسبت بین علم و دین بر سازگاری آنها تأکید دارند. قرآن را کتاب انسانسازی میدانند که از آنچه در هدایت و تربیت انسان بدان نیاز بوده، چیزی را فروگذار نکرده است و چنانچه به برخی از موارد علوم طبیعی اشاره نموده صرفاً به تناسب بحثهای توحیدی و تربیتی و در پرتو همین هدف اصلی بوده است.
یکی از امور غیبی، جن و ملائکهاند که در عالم حس و ماده نمیگنجند. بهنظر میرسد که عقاید عبده راجع به اینها تفاوتی با عقاید گذشتگان ندارد. همچنین روش رشیدرضا و عبده در تفسیر آیات و روایات که از امور غیبی چون معجزات و خوارق عادت سخن میگویند مبتنی بر نگرش آنان به معجزه و جایگاه آن در عالم است. در همین راستا آنان تاریخ را هدف قرآن نمیدانند.
جن و ملائکه در بیان مفسر الجواهر بهگونهای است که نمیدانیم آیا از نظر او آنها مستقلاً وجود ندارند که اروح بشر نیز پس از مرگ به تناسب خصوصیاتشان به آنها میپیوندند، یا اینکه چنین نیست و در اصل، جن و ملائکه چیزی نیستند جز ارواح انسانها پس از مرگشان. ما نتوانستیم از تفسیر او توضیحی گویا بر این مطالب بیابیم. طنطاوی در تفسیر امور شگفتآور داستانهای قرآن از قبیل معجزات، عذابهای الهی و امدادهای غیبی به اختصار میگذرد اما همچون مفسّران پیشین میاندیشد، به ظاهر آیات وفادار است و به تمثیل و مجاز روی نمیآورد.
از نظر سیدقطب، ملائکه و جن از مصادیق غیب الهیاند که پرداختن به آن از حوزه درک عقل و علمبشری خارج است. بنابراین نهتنها عقل و علم از نفی آن ناتوان است، بلکه از سخنگفتن درباره آن نیز عاجز است. این مفسّر در تفسیر معجزات پیامبران به تأویل و تمثیل نمیگراید و آنها را بر مبنای قوانین علّی و معلولی توضیح نمیدهد، بلکه در پرداختن به آن به نصّ اکتفا میکند و هیچگونه توضیح اضافهای را ارائه نمیدهد. وی در تفسیر داستانهای قرآن بسیار اندک سخن میگوید و از تحلیل عقلی پرهیز میکند. درواقع از نظر او تاریخ نمیتواند مرجع و حَکَم برای داوری در داستانهای قرآن باشد. معالوصف فعالیت ذهنی4 و استنباطهای عقلانی او در بحث از شیوه بیان قرآن در نقل داستانها نمودی آشکار دارد.
از نظر علامه طباطبایی، علوم طبیعی نمیتوانند در بحث از موجودات ماورای طبیعی، چیزی را نفی یا اثبات کنند؛ در بحث از این موجودات، عقل و نقل یعنی قرآن و سنت معتبر، منابع قابل اعتمادیاند. وی بحث از معجزات و خرق عادات را از محدوده علم خارج میداند و در هیچ موردی به اشکالی علمی اشاره نمیکند، اما آنها را غیب هم نمیداند و از تفکر در آنها نهی نمیکند. عدم تعارض آنها با عقل و فلسفه را مهم شمرده و به رفع اشکال میپردازد. اما همانطور که میدانیم آیات قرآن بسیار پیچیدهتر از آن است که در بادی امر بهنظر میرسد. درک این ظرافتها و راهیافتن به عمق این تعبیرات بدون تکیه به مبانی روشن و مشخص عقلی امکانپذیر نیست.
مفسران نمونه5 شناخت موجوداتی چون ملائکه را از طریق وحی و تجربه شخصی معتبر میدانند. تأمل در تفسیر نمونه و مروری بر آن در تفسیر داستانهای قرآن بهخوبی نمایانگر اهتمام شدید نویسندگان آن مجموعه به حفظ ظاهر آیهها و پرهیز از هرگونه تأویل و مجازگویی است. این نگرش را باید اصل اساسی دانست که اینان در پرتو آن به تفسیر داستانهای قرآن و حوادث خارقالعاده آن پرداختهاند. معالوصف آنچه در اینجا برای ما مهم است درک این نکته است که چرا مفسران نمونه بهرغم آنکه امدادهای غیبی و عذابهای الهی را اموری خارق عادت میدانند و تفسیری اعجازگونه از آن بهدست میدهند، میکوشند تا با ارائه نمونههای مشابه معمولی، آنها را به ذهن نزدیک سازند و اصلاً در معجزات چه نیازی به این کار است؟ اگر آنها از حیث تحقق، اموری استثناییاند، از لحاظ نوع و کیفیّت و چگونگی تأثیرگذاری نیز میتوانند غیرعادی باشند و چه نیازی به توجیه است؟ مفسران این تفسیر بهطور مستقل به بحث در این موضوع نپرداختهاند. آنان علاوه بر اینکه اشتیاق وافری به ریزهکاریها و تفصیلهای داستانی نشان نمیدهند، شدیداً به پیراستن داستانها از خرافات و افسانهها اهتمام میورزند. بهنظر میرسد که در بازگویی داستانها این مهمترین اصلی است که بدان پایبند ماندهاند. پافشاری آنان بر این امر بهخوبی گویای توجه آنان به نیازهای عصری است که در آن دوران میزیستهاند، دورانی که در آن دین، به بهانه راهیافتن برخی باورهای سست و بیپایه در آن، آماج شدیدترین حملات مدعیان علم قرار گرفته بوده است.
آنان همچون بسیاری از مفسران دیگر این دوره به هدفهای تربیتی و آموزنده داستانها توجه دارند، اما در کنار این نکتهسنجیها استنتاجهایی کردهاند که محل درنگ است.
فصل دوم (109 تا 450) 341 صفحه
معرفی پنج تفسیر (111 - 120) 10 صفحه.
بخش اول از فصل دوم، تفسیر آیات علمی در پنج تفسیر (121 - 245) 124 صفحه.
بخش دوم از فصل دوم، تفسیر آیات امور غیبی - (246 - 450) 204 صفحه.
1 - جلوههایی از عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم.
1 - 1 مقدمه.
1 - 2 تفسیر المنار.
عبده.
محمد رشیدرضا.
1 - 3 تفسیرالجواهر.
1 - 4 تفسیر فیظلال القرآن.
1 - 5 تفسیر المیزان.
1 - 6 تفسیر نمونه.
1 - 1 - 1 عقل و علم در المنار، تفسیر آیات دربرگیرنده پدیدههای طبیعی در بیان المنار.
1 - 1 - 2 عقل و علم در الجواهر.
1 - 1 - 3 عقل و علم در فیظلال القرآن.
1 - 1 - 4 علم در عرصه تفسیر.
1 - 1 - 5 بیان قرآن.
1 - 1 - 6 عقل و علم در المیزان.
1 - 1 - 7 جایگاه عقل از دیدگاه اسلام.
1 - چندوچون بهرهگیری از علم در تفسیر
2 - چه روشی در تفسیر به پیش گرفتهاند و تا چه حد به تمثیل و مجاز و تا چه میزان به حدیث استناد میکنند؟
3 - به چه اصول و مباینی در تفسیر معتقدند، هدف قرآن و مخاطبان آن و روش بیان آن چگونه تبیین میشود؟
1 - هرچند "روش تفسیری" در متون علوم قرآنی رایجتر و متداولتر است اما نویسنده کتاب عیناً لفظ، "شیوه تفسیری" را به کار برده است.
2 - راجع به سیدقطب در شماره 116 گلستان قرآن مقالهای به قلم نگارنده متن حاضر ترجمه و تلخیص شده است.
3 - هرچند نویسنده کتاب در معرفی تفسیر المنار بر لفظ "مفسّران المنار" تصریح ندارد اما در اینجا صریحاً لفظ مفسران المنار را به کار برده است.
4 - حتیالمقدور سعی شده است تا واژگان، ترکیبات و تعبیرات نویسنده کتاب در این تلخیص حفظ شود.
5 - منظور نویسنده کتاب از مفسران نمونه درواقع مفسران تفسیر نمونه است که ما نیز عیناً آن را آوردیم.